زبانحال امیرالمؤمنین در شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
شاعر : محمدمهدی امیری
نوع شعر : مرثیه
وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع
قالب شعر : غزل
بـایـد که بر دیـوار بـگـذارم سـرم را دشمن گـرفـت از من تـمامِ باورم را
دسـتـانِ لـرزانـم چـگـونـه مـیتـوانـد تـدفـین نماید پـارههای پیـکـرم را !؟
یک نیمه از قلبِ مرا " دیوار" له کرد "در" میفـشارد نیـمههای دیگـرم را
با اشک باید جـسـمِ دریـا را بـشـویم؟ یـا زخـمِ مـیـخِ آیـههـای کـوثـرم را ؟
میخوانم از چشمانِ خیس و سرد و ساکت بغـضِ شکـسـته در نگـاهِ دخـتـرم را
دیشب حسن تا صبح هی در خواب میگفت: بابا! کسی در کـوچهها زد مـادرم را
دارم خـجـالت میکـشم از بچـههایت پیـشِ حـسن بـالا نمیگـیـرم سـرم را
این غصه قلبِ خستهام را میفشارد: من بودم و نامـرد میزد هـمسرم را
|